کافه داستان

یادداشت های من

کافه داستان

یادداشت های من

۲۶ مطلب با موضوع «داستان کوتاه» ثبت شده است

جمعه خاکستری

جمعه, ۲۴ تیر ۱۴۰۱، ۰۱:۰۳ ق.ظ

جمعه خاکستری روایت دیگری است از تنهایی و آشفتگی یک زن. زنی تحصیلکرده که به جهت خیانت همسرش، از او جدا شده و تنها زندگی می کند. خستگی، آشفتگی و ناامیدی زن بن مایه اصلی داستان است. زن روز جمعه در خانه است و حال روحی مناسبی ندارد با خروجش از خانه حالش آشفته تر می شود در پایان داستان با آمدن کبوتری به اتاقش، حال روحی اش تا حدودی سامان می یابد تا جایی که در تکاپوی رسیدگی به خود برمی آید که با مرگ کبوتر بار دیگر دچار یأس می شود و به تخت خواب پناه می برد.

 

از مجموعه داستان«کنیزو»

نویسنده: منیرو روانی پور

  • کافه داستان

مشنگ

پنجشنبه, ۲۳ تیر ۱۴۰۱، ۰۶:۱۸ ب.ظ

مشنگ داستان زندگی زنی روشنفکر و اهل کتاب است. زن تو بیمارستان مرده و داستان روایتگر حوادثی است که از بیمارستان تا سردخانه و سپس مرده شور خانه برای زن رخ می دهد. زن، مرده اما حاضر و ناظر است بر همه اتفاقاتی که بر او می گذرد. او طی این مدت علی رغم اینکه مرده با آدم های قصه صحبت هم می کند. داستان مایه طنز دارد و با جمله طنز آمیز او زیر خاک پایان می یابد:«چطوری، سوسک نازنین»

این داستان هم داستان تنهایی عمیق یک زن است زنی که مثل زنهای دیگر نیست.

از مجموعه داستان«کنیزو»

نویسنده: منیرو روانی پور

  • کافه داستان

پرشنگ

سه شنبه, ۲۱ تیر ۱۴۰۱، ۱۰:۵۸ ب.ظ

پرشنگ زنی است کرد که در کلینیکی بستری است هم تختی اش زنی تحصیلکرده و روشنفکر است که برای درمان به جای دوری آمده تا کسی کنارش نباشد، در واقع تنهایی را انتخاب کرده. همه دل مشغولی اش قصه نوشتن و کتاب است از طرفی نگران وقت هایی است که به سبب بیماری دارد از دست می دهد اما پرشنگ زنی بی خیال است که همه دغدغه اش ملاقات با همسرش می باشد و این انتظار همراه با شادی و رضایت زن از این اتفاق است و در نهایت ملاقات عاشقانه این دو با هم حسرتی غریب در زن روشنفکر قصه ایجاد می کند.

 

از مجموعه داستان«کنیزو»

نویسنده: منیرو روانی پور

  • کافه داستان

مانا، مانای مهربان

دوشنبه, ۲۰ تیر ۱۴۰۱، ۱۰:۴۵ ق.ظ

زنی تنها در سواحل بوشهر با یک افسر جوان نیروی دریایی آشنا می شود و ارتباطی میان این دو شکل می گیرد تا آنجا که مرد به آپارتمان زن در تهران رفت و آمد می کند. در این داستان هم به آبی های دریایی و عاشق شدن شان اشاره شده و داستان در ذهن شخصیت زن  با وهم و خیال آمیخته است. تنهایی عمیق زن بار دیگر بن مایه اصلی داستان است.

 

از مجموعه داستان«کنیزو»

نویسنده: منیرو روانی پور 

  • کافه داستان

دریا در تاکستان ها

دوشنبه, ۲۰ تیر ۱۴۰۱، ۰۹:۵۶ ق.ظ

دریا در تاکستان ها، روایت تنهایی یک زن است. ذهن شخصیت داستان از فرط تنهایی مشوش است. برای گریز از تنهایی و فکر و خیال با تلفن شماره ای را به صورت تصادفی می گیرد و با فرد پشت خط صحبت می کند. شخصیت زن هم زمان دچار نوعی کابوس یا وهم و خیال است که یقینا ریشه در گذشته او دارد. کابوس غرق شدن قایق یا کشتی ای وسط یک طوفان دریایی و زنی که در حال غرق شدن است...البته، دریا و غرق شدن زن میتواند نماد تنهایی عمیق او هم باشد... با فرد پشت خط قرار می گذارد مرد به دیدنش می آید. وسایل خانه زن و لباس هایش صورتی است او حوله ای صورتی به مرد میدهد تا دست و رویش را خشک کند مرد که تخت خواب او را هم صورتی می بیند می پرسد آیا به رنگ صورتی علاقه دارد ؟ پاسخ زن مرد را وحشت زده می کند و باعث می شود آنجا را ترک کند. زن بار دیگر در تنهایی غرق می شود.

از مجموعه داستان«کنیزو»

نویسنده: منیرو روانی پور

  • کافه داستان

طاووس های زرد

يكشنبه, ۱۹ تیر ۱۴۰۱، ۱۱:۳۹ ق.ظ

طاووس های زرد گفتگوی دو روح است روح مادر و دختری  که مرده اند. مادر از گذشته می گوید از مرگ دختر از روح سرگردانش، از مردم آبادی، نحوه مرگش و دست های سرگردان  او.

فانوس دختر چهارده ساله زیبایی است که با برادرانش زندگی می کند. دخترک کنار چاه آبادی، مرد جوان غریبه ای را با مشک آب سیراب می کند این موضوع دستمایه پچ پچ زنان آبادی می شود. مرد مدتی چوپان خانه آنهاست. فانوس شبی از خانه می گریزد و به آغل او پناه می برد اما برادرانش او را پیدا می کنند و به فجیع ترین شکل دخترک را به قتل می رسانند و از آبادی می گریزند روح دخترک  سال ها سرگردان آبادی است مرد چوپان هم که مردم معتقد بودند اهل اونا یا مرگ دخترک است ناپدید می شود. 

این داستان به رسمی بسیار رایج در میان مردمانی می پردازد که در آن مرد به بهانه تعصب و غیرت با کوچکترین خطای زن یا عشق او به مردی حق خود می داند که جان او را بگیرد.

 

از مجموعه داستان«کنیزو»

نویسنده:منیرو روانی پور 

  • کافه داستان

آبی ها

چهارشنبه, ۱۵ تیر ۱۴۰۱، ۱۱:۱۶ ق.ظ

داستان آبی ها به سبک رئالیسم جادویی نوشته شده. منیرو در رمان «اهل غرق» هم به صورت بسیار مفصل به افسانه پری های دریایی یا آبی ها پرداخته است که پیش از این آن را خوانده ام. بسیار رمان جذابی است.

( آبی ها و سرخ ها موجوداتی دریایی اند که نیمی انسان و نیمه دیگرشان ماهی است.)

زاویه دید داستان اول شخص است و از زبان یکی از کودکان آبادی روایت می شود. پدربزرگ این دخترک به دریا رفته و او با مادربزرگش و زنان دیگر منتظر مردهای آبادی هستند. دریا آرام است و همه مردهای آبادی با جهاز به دریا زده اند. یکی از آبی ها در یک شب مهتابی به ساحل آمده و به دنبال ماهیگیری است که عاشق اوست اما او از آبادی رفته. حالا هروقت ماه کامل در آسمان ظاهر می شود به ساحل می آید و ناله و زاری می کند. تا ماه جای ماهیگیر را به او نشان بدهد. زن ها طلسم ها را درمی آورند تا پری دریایی آن ها را جمع کند و ببرد زیر آتش بگذارد بلکه گمشده اش را بیابد و مردان دریا هم به سلامت از دریا برگردند. ابرها ماه را می پوشاند و پری دریایی به دریا می رود. زن ها که از بازگشت مردها ناامید می شوند لباس سیاه می پوشند و طبل می زنند تا دریا نعش مردها را پس بدهد. یک شب پری دریایی به پشت در خانه مادربزرگ دخترک می آید و پاهایش را از او قرض می گیرد تا به دنبال ماهیگیر برود و نیمه ماهی اش را هم به مادربزرگ می دهد اما پری دریایی در خشکی می میرد و باز نمی گرد. مادربزرگ که حالا شبیه پری دریایی است در انتظار  پدربزرگی است که ممکن است دیگر برنگردد و اسیر آبی ها شده باشد.

 

از مجموعه داستان«کنیزو»

نویسنده: منیرو روانی پور

  • کافه داستان

شب بلند

دوشنبه, ۱۳ تیر ۱۴۰۱، ۰۶:۱۷ ب.ظ

شب بلند داستانی است با موضوع کودک همسری. حوادث داستان در روستای جفره اتفاق می افتد. شب هنگام است مریم دخترکی است که هم بازی اش گلپر، به خانه بخت رفته و فریادهای جگر خراشش روستا را پر کرده و باعث ترس و وحشت مریم شده به گونه ای که شب ها کابوس می بیند تا اینکه گلپر در شب زفاف جانش را از دست می دهد. محور این داستان هم مانند دیگر آثار منیرو پرداختن به یکی از معضلات و سنتهای پوسیده و غلط در ارتباط با دختران است...

 

از مجموعه داستان«کنیزو»

نویسنده:منیرو روانی پور

  • کافه داستان

کنیزو

يكشنبه, ۱۲ تیر ۱۴۰۱، ۰۸:۱۱ ب.ظ

مریم دخترکی است که با خانواده اش از روستای جفره به شهر آمده اند و بی آنکه بدانند در محله ای ساکن شده اند که زنی بدنام در همسایگی شان است. کنیزو زنی است که تنگدستی باعث می شود تن فروشی کند. مادر مریم از کنیزو بیزار است اما مریم این زن را که چشمانش شبیه آهوی مادربزرگش در روستاست دوست دارد. داستان  در حالی شروع می شود که کنیزو مرده و جمعیتی از مردم جنازه اش را توجوی کنار خیابان پیدا کرده و با استهزا و تمسخر دوره اش کرده اند. مریم در راه بازگشت از مدرسه با این صحنه مواجه می شود و خاطرات گذشته در ذهنش تداعی می شود خاطراتی از کنیزو و مهربانی هایش و ارتباط صمیمانه اش با او…محور این داستان هم مانند اغلب آثار منیرو به تصویر کشیدن موقعیت یک زن در اجتماع است. کنیز و یکی از شاخص ترین داستان های منیرو است. یکی از ویژگی های خوب داستان شروع داستان با موقعیت زوال یک شخص است: «کنیزو مرده بود » اولین جمله داستان است و سپس باقی ماجرا و رفت و برگشت  زمانی بین گذشته و حال...

 

از مجموعه داستان کنیزو

نویسنده:منیرو روانی پور

  • کافه داستان

درختو

دوشنبه, ۶ تیر ۱۴۰۱، ۰۷:۱۷ ق.ظ

درختو داستانی لطیف  و پر از احساس است. فایل صوتی این داستان را بارها با صدای هوشنگ مرادی کرمانی گوش داده و هربار از شنیدنش لذت برده ام. داستان یک شب طوفانی و درخت سیب خانه مادربزرگ، درختی که وقتی مادربزرگ عروس شده در خانه پدربزرگ نهال کوچکی بوده و با آن ها قد کشیده و درخت تنومندی شده و حالا در شبی طوفانی درخت می شکند و خم میشود روی پشت بام خانه؛ اما باز هم میوه میدهد. این داستان با توصیفات بسیار زیبایی روایت شده است.

نویسنده: هوشنگ مرادی کرمانی

  • کافه داستان