کافه داستان

یادداشت های من

کافه داستان

یادداشت های من

۱۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «هوشنگ مرادی کرمانی» ثبت شده است

درختو

دوشنبه, ۶ تیر ۱۴۰۱، ۰۷:۱۷ ق.ظ

درختو داستانی لطیف  و پر از احساس است. فایل صوتی این داستان را بارها با صدای هوشنگ مرادی کرمانی گوش داده و هربار از شنیدنش لذت برده ام. داستان یک شب طوفانی و درخت سیب خانه مادربزرگ، درختی که وقتی مادربزرگ عروس شده در خانه پدربزرگ نهال کوچکی بوده و با آن ها قد کشیده و درخت تنومندی شده و حالا در شبی طوفانی درخت می شکند و خم میشود روی پشت بام خانه؛ اما باز هم میوه میدهد. این داستان با توصیفات بسیار زیبایی روایت شده است.

نویسنده: هوشنگ مرادی کرمانی

  • کافه داستان

مجموعه داستان «لبخند انار»

جمعه, ۲۷ خرداد ۱۴۰۱، ۰۲:۱۳ ب.ظ

کتاب لبخند انار یک مجموعه داستان از هوشنگ مرادی کرمانی است. شانزده داستان دارد. داستان هایی با موضوعات متفاوت و جذاب که  مشکلات و گرفتاری ها و احساسات و عواطف انسانی را با زبان طنز؛ طنزی که هم تلخ است و هم شیرین، به تصویر کشیده است. نثر این کتاب بسیارساده، روان و پاکیزه است. بن مایه برخی داستان های این مجموعه فقر و تنگدستی است و برخی از قصه ها مجالی است برای بال و پر دادن به تخیلات نویسنده، مثل داستان زادگاه، لانه و پیام...فیلم هایی با اقتباس از داستان های این مجموعه نیز ساخته شده. فیلم تک درخت ها و گوشواره از این دست است. کتاب های هوشنگ مرادی کرمانی بیشتر مناسب رده سنی نوجوان است اما به نظرم برای کسانی که به طور جدی میخواهند نوشتن را شروع کنند به ویژه نوشتن داستان، زبان و نثر این نویسنده فارغ از سن و سال خواننده بسیار مناسب است. عنوان این کتاب، نام اولین داستان این مجموعه است.

حس و حال خواندن این کتاب مثل خوردن یخ در بهشت، فالوده یا بستنی وسط یک ظهر داغ تابستان بود:)

  • کافه داستان

پیام(هند در کرمان)

پنجشنبه, ۲۶ خرداد ۱۴۰۱، ۰۴:۳۰ ب.ظ

در این داستان هوشنگ مرادی کرمانی طی یک سخنرانی در هند می گوید من اولین بار است به هند آمده ام اما از کودکی در هند بزرگ شده ام چرا که مادربزرگم قصه درویش هندی را که زیر درخت نسترن خانه مان مرده بود را برایم تعریف می کرد یا فیلم های هندی را در کرمان می دیدم که واژه های مشترکی با واژه های ما داشت همچون زندگی، محبت و دنیا...

مجموعه داستان«لبخند انار»

نویسنده:هوشنگ مرادی کرمانی

  • کافه داستان

هسته آلبالو

پنجشنبه, ۲۶ خرداد ۱۴۰۱، ۰۳:۴۶ ب.ظ

هسته آلبالو داستان تعلق خاطر و محبت بیش از حد والدین به فرزندان شان است محبتی که فرزند را جسور و بی پروا می کند. در داستان هسته آلبالو کودکی با بازیگوشی هسته آلبالو را در گوش پدرش فرو می کند تا جایی که ناگزیر می شود برای درآوردن آن به بیمارستان مراجعه کند و به زحمت آن را از گوشش بیرون می آورند با این وجود پدر و مادر همچنان قربان صدقه بچه می روند. به نظرم این داستان مصداق این جمله است:«تربیت بچه از خودش واجب تر» که البته بعضی از پدر و مادرها هیچ درکی از این اصل ندارند.

از مجموعه داستان «لبخند انار»

نویسنده: هوشنگ مرادی کرمانی

  • کافه داستان

مادر

پنجشنبه, ۲۶ خرداد ۱۴۰۱، ۱۱:۱۰ ق.ظ

معصومه دختری هفده ساله است که وقتی کودکی بیش نبوده، پدرش  برای نجات او در زلزله زیر آوار می ماند و می میرد. حالا در آغاز هفده سالگی نامه ای گلایه آمیز به مادرش می نویسد و از اینکه او و برادرهایش او را مقصر مرگ پدر میدانند شکایت می کند. او در نامه آن شب سهمگین را تصویرسازی می کند و با جمله «دوستت ندارم مادر» نامه را به پایان می رساند.

از مجموعه داستان«لبخند انار»

نویسنده: هوشنگ مرادی کرمانی

  • کافه داستان

میوه

پنجشنبه, ۲۶ خرداد ۱۴۰۱، ۱۰:۵۴ ق.ظ

داستان میوه، داستانی کنایه آمیز است که به نکوهش خساست می پردازد. داستان، شرح حال یک درخت پیر گلابی است که همه شاخ و برگش خشکیده به جز یک شاخه که چند میوه دارد، فصل ها می آید و درخت، میوه ها را لابلای شاخه های خشکیده خود نگه میدارد و آنها را به کسی نمیدهد در حالی که درختان دیگر به راحتی میوه هایشان را می بخشند و سبکبارند و در بهار دوباره میوه می دهند اما درخت پیر همچنان شاخه هایش خشکیده و میوه هایش پوسیده.

از مجموعه داستان«لبخند انار»

نویسنده: هوشنگ مرادی کرمانی

  • کافه داستان

زادگاه

پنجشنبه, ۲۶ خرداد ۱۴۰۱، ۱۰:۲۶ ق.ظ

زادگاه، روایت تولد جوجه ای است که در یخچال خانه پیرزنی از تخم بیرون می آید. پیرزن دو تخم مرغ محلی را که همسایه به او داده در یخچال می گذارد و برای دو روز به خانه دخترش می رود. وقتی برمی گردد جوجه ای را در آشپزخانه می بیند. به او غذا می دهد، جوجه با رسیدگی پیرزن  پرو بال در می آورد. روزی وقتی در یخچال نیمه باز بوده داخل یخچال می شود، در به رویش بسته می شود و در اثر سرما می میرد. در واقع، زندگی اش در جایی پایان می یابد که روزی از آنجا چشم به جهان گشوده بود.

از مجموعه داستان «لبخند انار»

نویسنده: هوشنگ مرادی کرمانی

  • کافه داستان

یادگار سفر (تک درخت چهار)

چهارشنبه, ۲۵ خرداد ۱۴۰۱، ۰۵:۵۹ ب.ظ

آقای روشن پس از شرکت در جلسه شعرا حالش بد می شود و فوت می کند، فرزندانش تلاش می کنند طبق وصیت شاعر، او را در قطعه هنرمندان به خاک بسپارند، برای تحقق این امر به ادارت مختلف سر می زنند و با مدیران مکاتبه می کنند علی رغم مخالفت ها پس از تلاش فراوان بالاخره موفق می شوند مجوز دفن او را در گوشه ای از قطعه هنرمندان بگیرند.

فیلمی با نام «تک درخت ها» از روی تک درخت های یک تا چهار هوشنگ مرادی کرمانی ساخته شده است.

از مجموعه«لبخند انار»

نویسنده: هوشنگ مرادی مرمانی

لینک فیلم:  https://telewebion.com/episode/0x1b2e349

  • کافه داستان

شعر تازه (تک درخت سه)

دوشنبه, ۲۳ خرداد ۱۴۰۱، ۰۴:۲۶ ب.ظ

شعر تازه یا تک درخت سه هم ماجراهای آقای روشن شاعر است. اینبار در میان شاعران انجمن در حالی که فرزندانش هم حضور دارند میخواهد شعر تازه اش را بخواند اما وقتی پشت میکروفون می رود به گله و شکایت از برگزارکنندگان جلسه می پردازد و خود را پیشکسوت و بهترین شاعر شهر می داند. حاضران از او میخواهند که وقت جلسه را نگیرد و شعرش را بخواند اما او بیشتر هذیان می گوید و هر چقدر در جیب هایش می گردد شعری نمی یابد و حافظه اش هم یاری نمی کند که شعر تازه ای سروده یا نه، او را در حالی که می لرزد پایین می آورند… 

از مجموعه داستان «لبخند انار»

نویسنده: هوشنگ مرادی کرمانی

  • کافه داستان

بچه های ایران (تک درخت دو)

دوشنبه, ۲۳ خرداد ۱۴۰۱، ۰۳:۵۱ ب.ظ

بچه های ایران یا تک درخت دو برش دیگری است از زندگی  شاعر تک درخت یک . کسی که خود را بهترین شاعر شهر میداند. در این داستان پسرش ایرج که ساکن خارج از کشور است به ایران آمده و با دوربینی از همه لحظات زندگی پدرش فیلم میگیرد تا هم به همسر و فرزندانش نشان دهد و هم هرگاه در غربت دلتنگ شد با این فیلم ها خود را آرام کند. اما پدر از اینکه همه لحظات شخصی زندگی اش سوژه دوربین ایرج شده دلگیر است و از او گلایه می کند. دست آخر هم برای اینکه فرزندش را نرنجاند با سرو وضعی مرتب جلوی دوربین ایرج می نشیند و برای همسر خارجی ایرج و نوه هایش حرف میزند و و با تأکید بر اینکه آنها ایرانی اند از آنها میخواهد به ایران سر بزنند. تصویر آخر دوربین ایرج درخت توی باغچه است، درختی که پشت تصویر پدرش قرار دارد.

از مجموعه داستان «لبخند انار»

نویسنده: هوشنگ مرادی کرمانی

  • کافه داستان