کافه داستان

یادداشت های من

کافه داستان

یادداشت های من

هسته آلبالو

پنجشنبه, ۲۶ خرداد ۱۴۰۱، ۰۳:۴۶ ب.ظ

هسته آلبالو داستان تعلق خاطر و محبت بیش از حد والدین به فرزندان شان است محبتی که فرزند را جسور و بی پروا می کند. در داستان هسته آلبالو کودکی با بازیگوشی هسته آلبالو را در گوش پدرش فرو می کند تا جایی که ناگزیر می شود برای درآوردن آن به بیمارستان مراجعه کند و به زحمت آن را از گوشش بیرون می آورند با این وجود پدر و مادر همچنان قربان صدقه بچه می روند. به نظرم این داستان مصداق این جمله است:«تربیت بچه از خودش واجب تر» که البته بعضی از پدر و مادرها هیچ درکی از این اصل ندارند.

از مجموعه داستان «لبخند انار»

نویسنده: هوشنگ مرادی کرمانی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی