کافه داستان

یادداشت های من

کافه داستان

یادداشت های من

میوه

پنجشنبه, ۲۶ خرداد ۱۴۰۱، ۱۰:۵۴ ق.ظ

داستان میوه، داستانی کنایه آمیز است که به نکوهش خساست می پردازد. داستان، شرح حال یک درخت پیر گلابی است که همه شاخ و برگش خشکیده به جز یک شاخه که چند میوه دارد، فصل ها می آید و درخت، میوه ها را لابلای شاخه های خشکیده خود نگه میدارد و آنها را به کسی نمیدهد در حالی که درختان دیگر به راحتی میوه هایشان را می بخشند و سبکبارند و در بهار دوباره میوه می دهند اما درخت پیر همچنان شاخه هایش خشکیده و میوه هایش پوسیده.

از مجموعه داستان«لبخند انار»

نویسنده: هوشنگ مرادی کرمانی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی