کافه داستان

یادداشت های من

کافه داستان

یادداشت های من

پروانه

چهارشنبه, ۱۸ خرداد ۱۴۰۱، ۰۲:۰۸ ب.ظ

پروانه داستانی است آکنده از احساس، که اگر بگویم می شود با این داستان چهار پنج صفحه ای اشک ریخت غلو نکرده ام. یک داستان ضد جنگ که با نقاشی کودک داستان به شکلی منحصربه فرد تصویر می شود. دخترکی سه ساله با پدر جوانش که یک هفته ای است از جنگ، نابینا بازگشته به پارک رفته و پروانه ای روی گل های پارک دستمایه سرگرمی و بازیگوشی اش می شود. او در نقاشی اش مرز را باغچه ای پر از گل می کشد که هر دو طرفش سربازها و تانک ها صف کشیده اند اما فرمانده هان اجازه نمی دهند سربازها با پا گل ها را لگد کنند.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی